به گزارش خبرنگار پایروس، علی سلطانی، مشاور حوزه معاونت اداری و مالی بنیاد رودکی گفت: به نظر من، مجلس بهعنوان یک نهاد قانونی ناظر بر اجرای قانون در بحث شایستهسالاری تا کنون نتوانسته جایگاه و شأنی را که داشته، انجام دهد. یعنی وظیفه قانونی را که داشته عملی نکرده و نظارتی را که باید، انجام نداده و تذکرات جدی که باید، ارائه نداده است و محدودیتهای قانونی و کارا برای سازمان اداری ایجاد نکرده و به همین دلیل ما شاهد گوشهگیری بسیاری از نیروهای متخصص هستیم که میتوانستند برای سازمان بسیار مثمرثمر باشند.
شایستهسالاری نکته مهمی است
علی سلطانی در پاسخ به این پرسش که با توجه به سابقهای دارید، نظام ادارای کشور را چگونه ارزیابی میکنید به خبرنگار پایگاه خبری پایروس گفت:
اگر این موضوع را بهعنوان آسیبشناسی منظور کنیم، آسیبشناسی نظام اداری جمهوری اسلامی ایران، نکتهای که بسیار اثر سوء گذاشته، انتساباتی است که متأسفانه در سیستم اداری شاهد آن هستیم و در حال حاضر حاکم است و بدون توجه به تخصص و توانمندی، صرفاً بر اساس سهیمه جناحی یا صرفاً بر اساس ارتباطات فامیلی یا به تعبیری: بهصورت قبیلهسالاری اتفاق افتاده است و اتفاق میافتد و آسیب جدی به سازمانها زده است.
سازمانی که باید پیشرفت مسیر شغلی کارکنان آن ترسیم و شفاف شده باشد. یعنی یک نیرویی که وارد یک سازمان میشود بداند با مسیری که طی میکند و با تلاشی که دارد چهار سال، پنج سال و… دیگر کجا قرار دارد اما این اتفاق نمیافتد. با تغییر دولت، متأسفانه شاهد آن هستیم و تعبیری واقعی که به مزاق خیلی عزیزان خوش نیاید یعنی: «تغییرات اتوبوسی» از آن یاد میشود، به وجود میآید. سیستمی که شاید در صد سال گذشته در سیستم برخی از کشورها حاکم بوده و به «اسپای سیستم» معروف است و متأسفانه هنوز ما میبینیم این اتفاقات میافتد. در هر صورت، برای سرمایه انسانی در حوزه صنعتی و پزشکی و اجتماعی خیلی هزینه شده است. اینها سرمایههای یک کشورند که میتوانند موجبات رشد و تعالی جامعه را فراهم کنند.
وقتی در یک سازمانی تغییراتی در سطح کلان، در سطح وزیر یا دولت اتفاق میافتد میبینیم که نیروهای شایسته کنار گذاشته میشوند یا دیده نمیشوند و این سرخوردگی ایجاد میکند و موجب میشود ما دچار افول شویم.
مصداق عینی عرض بنده؛ برنامههای توسعه پنج ساله است که با یک رویکرد کارشناسان خبره و متعددی نشستهاند و در دولت و سازمان برنامه تدوین شده که در مجلس رفته و حلاجی شده و به تصویب رسیده استاما چرا ما به آن نقطه نرسیدیم؟! بخشی از این برمیگردد به موتور محرکه که باید این برنامه را اجرا کند. وقتی راجع به موتور محرکه این برنامه شناختی نداشته باشد، تعلق خاطری نداشته باشد، آگاهی نداشته باشد، طبیعتاً نمیتواند برنامه را اجرا کند.
ما در افق ۴۰۴، برنامه بیست ساله، یعنی دو سال دیگر به آن رسیدیم اما برنامهای که در دفتر و کاغذ نوشته شده اکنون کجا قرار داریم؟ فکر میکنم شاید در خیلی از بخشها نتوانستیم به ۲۰ درصد آن هم رسیده باشیم. آن شکاف به دلیل بخشهایی است که تحریمهای بینالمللی و فشارهای بینالمللی برآن حاکم است، و به علت ظلمهایی که توسط ابرقدرتها به کشور ما شده است و در این شکی نیست که باعث شده موتور محرکه اقتصادی به گردش درنیاید، اما بخش عمدهای از ناکارآمدی در داخل خود کشور اتفاق افتاده است. دوستانی هستند که به نام «دلسوزی»، حرکتها و کارهایی انجام دادهاند که متأسفانه باعث ضربه و آسیب شدهاند که جبران آن خیلی خیلی مشکل است.
من این نکته را بهعنوان یک عارضه در نظام اداری ایران میبینم. وقتی یک مدیر میخواهد پُستی بگیرد آیا واقعاً روی آن ارزیابی میشود؟ حتی ما یک نیروی خدماتی را که استخدام میکنیم او را ارزیابی میکنیم که؛ چه کارهایی انجام داده است، آیا حُسن سابقه دارد؟ آیا تجربه خوبی داشته است؟ اما متأسفانه چرا این دقت نظر در مدیر کل و معاونین و وزرا نیست؟ این باعث میشود که در نظام اداری ما باعث آسیب شود.
به نظر من، مجلس بهعنوان یک نهاد قانونی ناظر بر اجرای قانون در بحث شایستهسالاری تا کنون نتوانسته جایگاه و شأنی را که داشته، انجام دهد. یعنی وظیفه قانونی را که داشته عملی نکرده و نظارتی را که باید، انجام نداده و تذکرات جدی که باید، ارائه نداده است و محدودیتهای قانونی و کارا برای سازمان اداری ایجاد نکرده و به همین دلیل ما شاهد گوشهگیری بسیاری از نیروهای متخصص هستیم که میتوانستند برای سازمان بسیار مثمرثمر باشند.
هنر تجلی روح هنرمند است
از نظر شما هنر چه تعریفی دارد؟
هنر، تجلی آن روح لطیف یک هنرمند در عرصه قابل دیدار و شنیدار است که در زمینههای مختلف اعم از آثار تجسمی، موسیقیایی و نمایشی گرفته و… گستره آن خیلی وسیع است مانند خطاطی، نقاشی، تجسمی که ذوق و توانمندی یک هنرمند را به منصه ظهور میرساند که نماد عینی آن قابل مشاهده باشد.
گسترش هنر جای کار دارد
– با توجه به تعریفی که شما فرمودید و اطلاعاتی که در دست داریم، کشور ما ایران از لحاظ فرهنگ و هنر و تمدن کشوری غنی است. برای ما بفرمایید که به نظر شما در حال حاضر وضعیت هنر در کشور ما بهعنوان یک کشوری که سابقه درخشانی در این زمینه دارد چگونه است و آیا تدریس هنر در دانشگاهها از جایگاه خوبی برخوردار هست یا خیر؟
بحث تدریس و آموزش یک بحث است و بحث اینکه به باروری و نبوغ برسد بحث دیگری است. آموزش، طبیعتاً یک خروجی خوبی هم خواهد داشت. هر زمان این تسلط سیستم حکومتی به یک مورد و موضوعی حاکم شود آن خروجی، خروجی خوبی نخواهد داشت. ما در فعالیتهای اجتماعی هم شاهد هستیم هر چیزی که مردمی و مردمنهاد است اگر مبتنی بر عقلانیت و دانش باشد، طبیعتاً خروجی خیلی خوبی خواهد داشت. هنر هم همینطور است. دانشگاه آزاد با آن گستره جغرافیایی کمّی و کیفی که داشته، بخش زیادی از نیاز علاقهمندان به تحصیل در این رشته را تأمین کرد و شرایطی را فراهم شد و توانستند خواست متقاضیان را تا حد زیادی تأمین کنند. اینکه به منصه ظهور برسد یا بگوییم چرخه مطلوبی داشته باشد، قاعدتاً اگر بخواهیم به هنر بهعنوان کسبوکار نگاه کنیم، آن افقی که برای آن دیده شده، به دست نیامده است. به نظر من خیلی جا دارد که روی آن کار شود و باید مخاطبشناسی شود و بتوانند بهتر در گستره جغرافیایی ایران آن را منتشر کنند. چرا که اکنون هنر در مراکز استانها به معنای کامل و وسیع آن، قابل عرضه است اما متأسفانه در بسیاری مناطق رونفی شاهد نیستیم یا هنوز آن بازدارندگی اجتماعی در آن وجود دارد و یا امکانات لازم برای رشد و تعالی وجود ندارد. البته به یمن فضای مجازی یا شبکههای مجازی یا اینترنت این پهنه آموزشی خیلی گستردهتر شده است اما بازار مصرف آن به آن تعالی نرسیده است. چون هرچه ما بخواهیم از نظر اقتصادی حساب کنیم اگر طبقه متوسط رشد کند، بازار این هنر هم طبیعتاً گردش مالی خیلی خوبی خواهد داشت و رشد خواهد کرد. عموماً در حال حاضر شرایط را میبینیم به عنوان مثال؛ بنیاد فرهنگی هنری رودکی، پروسههای استعدادیابی در زمینه موسیقی و نمایش انجام میدهد و بعضاً جذب هم صورت میگیرد و برای اجراهای انفرادی و تیمی هدایت میکنند و یک فرصت و سکویی فراهم میشود که علاقهمندان خودشان را به جامعه عرضه کنند.
باید آموزش عملی هم داشته باشیم
بنابر تحقیقات و آمار موجود، متأسفانه انگیزه ادامه تحصیل در نوجوانان و جوانان خیلی کم شده است. به نظر شما علت چیست؟
شاید پروسهای چند ساله، عقبه این تغییر رویکرد باشد. به نکتهای اشاره کردم؛ کوچک شدن طبقه متوسط جامعه یکی از دلایل است. وقتی هزینههای زندگی افزایش پیدا میکند و درآمدها پاسسخگوی نیازها نیست، از یک جهت دیگر هم ما خیل عظیمی از فارغالتحصیلان دانشگاهی را شاهد هستیم که متأسفانه بهدلیل عدم برقراری یا پیادهسازی سیستم شایستهسالاری نتوانستند در آن رشتهای که تحصیل و تخصص پیدا کردهاند، مشغول به کار شوند یا تحصیلی که داشتند تحصیل عملی نبوده و یک تئوری یاد گرفتهاند و در واقع آن توانمندی که لازم است تصدیگری شغلی را بیاموزند و همین باعث شده که به فرض مثال؛ یک فوقلیسانس بازرگانی برود و راننده آژانس شود و با اسنتپ کار کند. این نوع خروجیها روی نسلهای جدید خیلی تأثیر گذاشته است. نسلهای جدید که به «نسل زد» معروف هستند، جور دیگری فکر میکنند. یعنی حتی تابع نظام آموزشی خانواده یا مدرسه نیستند و فکر میکنند که باید زودتر به درآمد برسند. کشورهای پیرامونی ما، به نسبت چند سال پیش، وارد مرحله صنعتی شدند و پذیرنده نیروهای خدماتی و تخصصی هستند. یعنی فردی که دیپلم دارد اگر فن یا مهارتی را یاد بگیرد و به زبان مسلط باشد خیلی راحت میتواند در حوزه همسایگی ما برود و با حقوق مزایای خیلی بهتر از اینجا کار کند که امورات خودش را بگذراند. همه موارد ذکر شده سبب میشود که میل به تحصیلات عالیه کاهش پیدا کند.
اشراف داشتن به وظایف مهم است
با توجه به اینکه به انتخابات مجلس شورای اسلامی نزدیک میشویم بفرمایید که ویژگیهای یک نمایندۀ خوب چه چیزهایی میتواند باشد؟
خوبی نسبی است اما در حوزه نمایندگی، من فکر میکنم اشراف داشتن به وظیفه نمایندگی خود میتواند حُسن بزرگی باشد، اینکه چه وظایفی مترصد از یک نماینده هست؟ این مهم است که نماینده نسبت به حوزهای که میخواهد ورود کند باید اشراف اطلاعاتی و عملیاتی داشته باشد.
مجلس شورای اسلامی تبلور اراده عمومی جامعه است. یعنی نماد «مردمسالاری» است و باید همین در چهارچوب مجلس خودش را نشان دهد که افکار عمومی جامعه در نهاد قانونگذاری به منصه ضهور بگذارد.
نماینده باید مردمی باشد
– همه نمایندگانی که وارد مجلس میشوند خودشان را نماینده مردم میدانند. یعنی میخواهند کرسیای را داشته باشند که برای مردم کاری انجام دهند. تعریف یک نماینده مردمی از نظر شما چیست؟
فکر میکنم در حال حاضر وزن جناحی بر نمایندگی حاکم است تا عمومی. چون زمانی که بحث انتخابات است بحث دیدگاههای جناحی بر اساس آن و توجه یا نگاه جناحی مطرح میشود اما بعد از آن باید مبیّن افکار عمومی جامعه یا خواست عمومی جامعه باشد. اعم از افرادی که به او رأی داده یا رأی ندادهاند و یا از آن جناح آمده یا نیامده است. این میتواند مبیّن مردمی بودن یک نماینده در مجلس باشد.
برای انجام مسئولیت تعهد کافی نیست
آیا در انتخاب کاندیداها موضوع شایستهسالاری در نظر گرفته میشود یا خیر؟
از آنجا که ما فعالیت حزبی سازمانیافته نداریم و تقریباً نزدیک انتخاب یادی از حزب و جبهه شده و اسامی لیست میشود، نمیتوان در این خصوص صددرصد نظر داد. در صورتی که اگر «تحزب» به آن معنای واقعی خودش برای آن ارزش گذاشته و بها داده شود یک نماینده یک شناسنامه دقیق و مشخصی در آن حزب یا جبهه دارد و ارتباط او با جامعه ارتباطی دوسویه و تعاملی است و بهتر میتواند مورد ارزیابی قرار گیرد.
ما این نقص را در سیستم اجرایی نیز داریم که افرادی که منسوب میشوند یا پُستی را عهدهدار میشوند متأسفانه نه تجربه و نه تخصص دارند و به نظر میرسد صرف اینکه بگوییم: «متعهد است» تا کنون آسیبهای خیلی بدی به کشور وارد شده که قابل اغماض نبوده است. در نمایندگی هم همینطور است و شاهد این هستیم که متأسفانه کمیسیونها توسط افرادی مورد تصدی قرار میگیرد که تجربه و تخصص لازم را ندارند. نهاد قانونگذاری یک نهاد حکمرانی است که سرنوشت یک کشور در آن رقم میخورد.
وقتی فردی در آن جایگاه قرار گیرد اما تخصص و دانش و شایستگی نداشته باشد و از همه مهمتر نخواهد از افراد مشاور و خِبره استفاده کند یا از پژوهشهای علمی در تصمیمات خودش استفاده نکند، آسیبهای جبرانناپذیری به منافع کشور و رفاه عمومی جامعه یا تحقق برنامههای پنج ساله که تدوین شده و میشود، وارد میکند.