به گزارش پایگاه خبری اقتصاد ایران و روسیه به نقل از خبرآنلاین، روئل مارک گرشت مأمور پیشین سیا در زمینه ایران و ری تکیه عضو ارشد شورای روابط خارجی در مقاله ای برای وال استریت ژورنال نوشتند:
ایران برای نخستین بار در چهار دهه گذشته، از حمایت قدرت های بزرگ برخوردار شده است. تهران دارای سانتریفیوژهای پیشرفته، یک انباشت فزاینده از اورانیوم غنای بالا و کادری اصیل از فیزیکدانان و مهندسان هسته ای است. احتمالا هیچ مانع فنی چشمگیری هم پیش روی ایران، برای حرکت به سوی سلاح هسته ای وجود ندارد. اتحادهای رو به توسعه ایران با روسیه و چین نیز به پیشرفت هسته ای تهران یاری رسانده است.
در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، همزمان با سرعت گرفتن برنامه هستهای ایران، آمریکا و اروپا تحریمهای فراوانی را بر ایران وضع کردند که گاه نیز با همراهی چین و روسیه انجام می شد.
امروز، شرایط ژئوپلیتیک – همچنین محاسبات هستهای رئالپلیتیک (سیاست واقع) – برای جمهوری اسلامی بسیار دوستانهتر است. تجاوز روسیه به اوکراین روشن کرد که ولادیمیر پوتین علاقهای به نظم جهانی تحت رهبری اروپا و آمریکا ندارد. چین نیز از موقعیت «سهامدار مسئول» در سامانه تجاری لیبرال و دموکراتیک، عقب نشینی کرده، تلاش دارد نسخه خود برای ایجاد محدوده همکاری و توسعه شرق آسیا را پیاده کند که تا حدود زیادی با هدف سلطه بر تایوان طراحی شده است.
این ائتلاف تجدیدنظرطلب، تنهایی راهبردی ایران را به پایان رسانده است. روسیه، چین و ایران همگی خواهان زایل کردن قدرت آمریکا هستند. آنها درک میکنند که برای دستیابی به اهداف مشترک، نیاز دارند به یکدیگر در بخشهای نظامی و اقتصادی کمک کنند. به همین دلیل، جمهوری اسلامی فن آوری پهپاد و توپخانه به روسیه می دهد تا در جنگی به کار گرفته شود که در نگاه نخست، هیچ منافع اسلامی انقلابی ای در آن نیست. به سختی میشود باور کرد که چنانچه تهران کاستی ای در مهندسی هسته ای داشته باشد، روسیه ای که آماده تحویل جنگنده های پیشرفته Su-35 و سامانههای دفاع هوایی پیشرفتهتر به ایران است، از ارائه تجارب و فن آوری هستهای به تهران رویگردان شود.
برای زمانی دراز، نهادهای سیاست خارجی غرب، این آرامش خاطر را داشتند که روسیه و چین خواهان یک ایران هستهای نیستند. اما ولادیمیر پوتین هیچ مشکلی با بروز یک بحران هستهای در خاورمیانه نخواهد داشت، اگر این مسئله موجب انحراف توجه از جنگ اوکراین بشود. روسیه هم به مانند آمریکا، دهههاست که با کشورهای مجهز به سلاح هستهای در نزدیکی خود زندگی کرده است. تنها نکته تازه این است که بمب اتمی ایران، ضربه شدیدی به منافع آمریکا در خاورمیانه و در سراسر جهان خواهد زد. بیست سال است که دولتهای آمریکا تاکید کرده اند که هیچگاه به ایران اجازه دستیابی به سلاح هستهای داده نخواهد شد. هنگامی که ایران این کار را انجام دهد، ته مانده هیبت آمریکا در خاورمیانه هم بخار خواهد شد.
نیاز چین به نفت خاورمیانه نیز منطقه را آشفته کرده است. شی جین پینگ تقریبا هیچ اشارهای به ناخرسندی از جنگ پوتین برای بلعیدن اوکراین نداشته، جنگی که موجب بی ثباتی دومین شریک تجاری چین یعنی اتحادیه اروپایی می شود. بمب هستهای ایران همچنین میتواند خروج آمریکا از خاورمیانه را سرعت دهد. طبقه سیاسی آمریکا همیشه نسبت به ایده حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران آلرژیک بوده است. تصورش دشوار نیست که چه بسا آنها به این استدلال برسند که بمب هسته ای ایران، چندان تاثیری بر موازنه کلی قدرت نخواهد داشت. یک منطق متعارف رو به رشد در واشنگتن، چرخش به آسیا را توصیه می کند.
محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، ممکن است انسان بیتدبیر و بیرحمی باشد اما در پذیرش آشتی با تهران که با میانجیگری چین ساخته و پرداخته شد، سنجش معقولی داشت. او متوجه است که رژیم ایران در حال دستیابی به سلاح هستهای است، بنابراین تلاش می کند با دوستان ایران نزدیک باشد. امیرنشین های کوچک خلیج فارس که همیشه تمایل به آرامش و آشتی داشته اند، احتمالاً همین راه را با امتیازدهی های خود دنبال خواهند کرد. خاورمیانه، بدون حضور آمریکا، خود را سروسامان می دهد.
در تمامی این مانورها، رهبر جمهوری اسلامی نقش دارد؛ فردی که کشور خود را در میان انبوه دشمنان رهبری کرد.
هنگامی که او اخیراً گفت که “آمریکا میخواست با استفاده از فشار تحریم، مسئله هستهای را آنطور که دلخواه خودش بود، خاتمه دهد اما شکست خورد”، همچون همیشه واقعگرا بود. این روحانی، کاری را کرد که تنها حکمرانان بزرگ میتوانند انجام دهند: اینکه با دستی ضعیف، بازی هوشمندانه ای انجام داد.