به گزارش پایروس به نقل از اکوایران، میرزایی به پیامد این وضعیت اشاره کرد و گفت: مهمترین پیامد فقر مسکن، اخراج تعداد بسیار زیادی از شهروندان کمدرآمد از کلانشهرها به سمت حاشیه شهرها و بزرگتر شدن حاشیهنشینی اطراف شهرها بوده است. افزایش فقر مسکن به معنی بیمسکنی، بدمسکنی و تنگمسکنی خواهد بود. در گذشته شاخصهای مسکن ایرانیها بهطور نسبی خوب و مناسب بوده است. در مقایسه با کشورهای دیگر جهان سومی یا در حال توسعه، وضعیت حاشیهنشینی ایرانیها قابل قبول بوده اما در حال حاضر وضعیت فقر مسکن فاجعهبار است.
به گفته وی تفاوت دوم هم این است که امید به حل مساله پیچیده مسکن برای همیشه از بین رفته است.
او توضیح داد: در دوره دولت روحانی امیدی برای حل مسئله مسکن و رشد اقتصادی وجود داشت؛ مخصوصا در ۳ سال اول پس از امضای برجام. دولت سیزدهم اما هیچ امیدی را برای حل مسئله مسکن باقی نگذاشته است.
او ادامه داد: نکته مهم تر آنکه هیچ چشماندازی برای بهبود وضعیت وجود ندارد. چراکه به نظر می رسد اگر حداقلهایی از عقلانیت وجود داشت و مطالعات حداقلی انجام میشد، به نظرم با رفع برخی از موانع حقوقی، بخشی از این وعدهها حداقل در مسکنهای کوچک و اجارهای قابل حل بود.
میرزایی در عین حال تاکید کرد: شرکتهای زیادی وجود دارند که به صورت حرفهای انبوهسازی میکنند اما در حال حاضر آنها هم چشمانداز مثبت یا مشوق مالی ندارند و بازدهی بازار هم آنها را تشویق به کار نمیکند. به نظر می رسد با همین شرایط فعلی، هم سازندگان بخش خصوصی حقیقی و هم انبوهسازان اگر موانعی که سر راهشان قرار دارد برداشته شود، حاضرند بخشی از منابعشان را در بخش مسکن سرمایهگذاری کنند اما دولت خودش را متولی تولید مسکن میداند و میخواهد مساله مسکن را صرفا خودش حل کند.