به گزارش پایروس به نقل از اقتصاد نیوز، شواهد نشان می دهد ایالات متحده می بایست به واسطه مولفه هایی متعدد چون چشم انداز ظهورجهانی چندقطبی و خیز پکن برای گسترش دامنه ابتکار عمل جاده و کمربند، حوزه دیپلماتیکش را فراتر از اتحادهای سنتی ترانس آتلانتیک بازتعریف کند. در همین راستا منطقه آسیای مرکزی جغرافیایی است که مدت ها در محاسبات سیاست خارجی ایالات متحده نادیده گرفته شده است.واشنگتن تا قبل از خروج از افغانستان در سال ۲۰۲۱، آسیای مرکزی را به عنوان مسیر لجستیکی برای عملیات نظامی اش در نظر می گرفت. اما اهمیت ژئوپلیتیک منطقه را درک نکرد.
میدان برای رقابت با رقبا
ایالات متحده در منطقه آسیای مرکزی، میدانی که روسیه، چین و ایران در بسترش نفوذ دارند و مانور می دهند، پتانسیل تبدیل شدن به متحد بازیگران این جغرافیا برای همکاری و توسعه اقتصادی را دارد. این گزاره اهرمی استراتژیک در اختیار آمریکا قرارمی دهد. کشورهای آسیای مرکزی مدت ها به عنوان چهارراه تجارت لحاظ می شدند. از همین رو ناکامی در تعمیق تعامل با آسیای مرکزی در شرایطی که این منطقه با طیفی از چالش های اقتصادی روبرو است، فرصتی از دست رفته برای ایالات متحده خواهد بود.
قزاقستان، بزرگترین کشور آسیای مرکزی، برای تعمیق روابطش با آمریکا تمایل بسیار دارد. این بازیگرعلیرغم روابط اقتصادی و تجاری گسترده اش با روسیه، در برابر حمله مسکو به اوکراین سکوت کرد و بی طرف ماند. این موضع با تعهد قزاقستان به منشور سازمان ملل متحد و سیاست خارجی اش همسو است که هدف آن ایجاد توازن در روابط با چندین قدرت است. قاسم جومارت توقایف، رئیسجمهور قزاقستان، در چندین نوبت موضع کشورش را در مورد جنگ به طور علنی بیان کرده و تکرار کرده است که در حالی که قزاقستان رابطه مثبتی با روسیه دارد، از تحریمهای غرب چشم پوشی نخواهد کرد. این موضع پتانسیل قزاقستان به عنوان شریک استراتژیک برای ایالات متحده در منطقه را برجسته می کند.
آنگونه که نشنال اینترست نوشته، تعامل با آسیای مرکزی به ایالات متحده فرصت می دهد تا مجموعه ژئوپلیتیکی اش را متنوع کند. این منطقه می تواند به عنوان واسطه استراتژیک در گفتگو با کشورهایی که به طور سنتی خارج از حوزه نفوذ آمریکا هستند، عمل کند. با توجه به تغییر چشم انداز که با جنگ در اوکراین و گسترش بریکس برجسته شده، واشنگتن برای افزایش نفوذ دیپلماتیکش در جهان جنوب، در قیاس با پکن و مسکو، عقب مانده است.با وجود ائتلاف های سنتی و ظهور چالش های جدید جهانی، ایالات متحده می تواند فراتر از شرکای تاریخی خود روابط استراتژیکش را تنوع بخشد.
از منظری دیگر، ایالات متحده برای تقویت اتصال منطقه ای، ساده سازی زنجیره تامین و بهینه سازی مسیرهای انرژی در آسیای مرکزی منافع راهبردی دارد. علاوه بر این، مسیرهای تجاری تعریف شده در این جغرافیا که روسیه را دور می زند، برای واشنگتن و متحدانش با اهمیت است. سال گذشته، دولت بایدن ابتکار مقاومت اقتصادی در آسیای مرکزی را آغاز کرد. این برنامه با هدف تحریک رشد اقتصادی، توسعه کریدورهای تجاری جایگزین، تقویت قابلیتهای کشتیرانی و ارتقای زیرساختها در امتداد مسیر تجاری ترانس خزر که از آسیای جنوب شرقی و چین سرچشمه میگیرد، از قزاقستان و دریای خزر عبور میکند و به کشورهای اروپایی می رسد، کلید خورد.
فرصت سوزی به سبک واشنگتن
تعامل بازیگران آسیای میانه با واشنگتن به آنها این امکان را می دهد که روابطشان را با یک قدرت جهانی در حوزه هایی چون فن آوری، قابلیت های دفاعی و توسعه اقتصادی تعمیق بخشیده و موقعیتی برد- برد را برای خود رقم بزنند. روابط پرتنش آسیای مرکزی با روسیه و نگرانی فزاینده از نفوذ چین، فرصتی را برای ایالات متحده ایجاد کرده تا موقعیت خود را از طریق سرمایه گذاری پایدار و بلندمدت در منطقه تقویت کند. در کوتاه مدت، با توجه به روابط پایدار کشورهای آسیای مرکزی با روسیه و پروژه های زیرساختی گسترده ای که چین در دست اجرا دارد، تعامل آمریکا احتمالا بر روی راه های قدرت نرم مانند ابتکارات آموزشی، بازارهای مصرف و گردشگری متمرکز خواهد شد.ناتوانی در شناخت اهمیت استراتژیک آسیای مرکزی فرصتی از دست رفته برای واشنگتن خواهد بود. این منطقه به یک گره کلیدی درشبکه اوراسیا به سرعت در حال توسعه تبدیل خواهد شد که قادر است کشورها، مردم و صنایع را به هم پیوند دهد. نادیده گرفتن این پویایی می تواند آمریکا را به حاشیه براند.