به گزارش پایگاه خبری اقتصاد ایران و روسیه به نقل از عصر اقتصاد، یکی از اساتید دورۀ دانشجویی (Professor James Rosenau) هر هفته به ما تکلیفی می داد: خلاصه کردن یک کتاب ۲۰۰-۳۰۰ صفحه ای در یک پاراگرافِ ۱۵ جمله ای. این یکی از تکالیف درس دکتری طی یک ترم چهارده هفتهای بود. بر اساس این روشِ تمرکزبخشیدن به تحلیل ، علت العلل استراتژیک شدن سیاست خارجی ایران نسبت به روسیه را شاید بتوان در این جمله خلاصه کرد: روسیه هستهای، قدرتمند و عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل، در پی تغییر ساختار قدرت، ماهیت نظام سیاسی، قانون اساسی، فرهنگ و سیاست خارجی ایران نیست و ایران موجود را در راستای منافع خود می بیند. در زیر به تشریح این فرضیه پرداخته می شود.
تمایلات ضد غربی سیاست خارجی ایران طی چهار دهۀ گذشته کاملاً روشن بوده است. بعضی از دولتها تلاش کردند تا مقدماتِ عادی سازی با غرب را فرآهم آورند اما عموماً ناکام ماندند. علت اصلی این ناکامی، ایدئولوژی نبوده و نیست بلکه به ماهیت ساختار سیاسی برمیگردد. اگر روابط ایران با غرب عادی سازی شود حتی با حفظ درجه ای از استقلال سیاسی مانند هند و اندونزی، قالب و مناسبات فعلی قدرت به تدریج رنگ میبازد. بنابراین، طبیعی بوده که حکومت/حاکمیت (State)در کشورمانع این عادی سازی توسط دولتها (Government)شود.
از آنجا که بازی قدرت در ایران اغلب با حاصل جمع صفر- یک بوده، ورود عده یا جریانی به قدرت به خروج کامل عده یا جریانی دیگر از قدرت منجر میشود. ایرانیان برای حکمرانی و تامین منافع ملی، متدلوژی ائتلاف سازی را نه تجربه و نه تمرین کردهاند. ماهیت قدرت در ایران با نوسانهای اندک یک منحنی افقی نیست بلکه سینوسی است.هر فراز و نشیب سینوسی، ممکن است ظاهری فکری و ایدئولوژیک داشته باشد ولی در باطن و ذات خود، صرفاً دسترسی به قدرت و امکانات ناشی از قدرت است. اگر غرب ستیزی با حکمرانیِ مطلوب همراه بود، آنگاه میشد آن را ایدئولوژیک نامید. مدلِ رابطه با غرب در چهار دهۀ گذشته در حدی بوده که داد و ستد تجاری برقرار باشد اما درروابط سیاسی، نه خیلی فاصله که غربی ها از عادی سازی ناامید شوند و نه خیلی نزدیک که بخواهند در تصمیم سازیها نقش ایفا کنند. این روش با فرهنگ جامعه که تمایل دارد در سایۀ ابهام با دیگران معاشرت کند سازگاری دارد. عموماً در این جامعه، روشن و شفاف بودن، نوعی عیب و سادگی محسوب میشود.
بر خلاف روسیه و چین، قدرت غرب فقط در چارچوب دولتشان نیست. بخش خصوصی، جامعۀ مدنی، فیلم و سینما، دانشگاهها، موسسات تحقیقاتی، بانکها و حتی تیمهای ورزشی، حتی فراتر از دولتها قدرت نرم دارند. به عنوان یک نمونه، کشاورزان آمریکا در سال، توانایی صادرات حدود ۱۷۰ میلیارد دلار محصولات کشاورزی را دارند. در روسیه، عموم امور کشور در نهاد حکومت خلاصه می شود. اما چین به واسطۀ تعاملات بین المللی، شرایط متفاوتی دارد و در مقایسه با روسیه، از جامعه و بخش خصوصی غنیتری برخوردار است. در سال ۲۰۲۲، بخش خصوصی چین، ۵۳۹ میلیارد تَراشه (Chip)، بالغ بر یک سوم بازار جهانی را با مبلغ حدود ۱۹۲ میلیارد دلار وارد کرد. ساختار غرب به نوعی است که وقتی با کشوری عادی سازی میکند، جامعۀ آن نیز ارتباطاتِ گستردهای را آغاز می کند. یکبار یک وزیر خارجه آلمان به این نویسنده گفت: ۹۰ درصد فعالیتهای سفارتخانههای آلمان، تامین منافعِ بخشِ خصوصی آلمان در کشورهای مختلف است. از این رو، رابطه با غرب فقط رابطه با دولتها نیست بلکه با جوامع آنها نیز هست که بسیار اثرگذارهستند. اما روابط با شرق اساساً با دولتهای آنهاست.