پایگاه خبری پایروس، آلکسی ماکسیموویچ پشکُف که با نام ماکسیم گورکی شناخته میشود، نویسنده و فعال سیاسی اهل روسیه بود. او پنج بار نامزد دریافت جایزهٔ نوبل ادبیات شد.
او از بنیانگذاران سبک ادبی واقعگرایی سوسیالیستی است.
پایگاه خبری پایروس ،ماکسیم پیش از موفقیت در حرفهٔ نویسندگی به مدت پانزده سال به اقصی نقاط امپراتوری روسیه مسافرت و چندین بار شغل عوض کرد.
تاریخ تولد: ۲۸ مارس ۱۸۶۸، نیژنی نووگورود، روسیه
فوت: ۱۸ ژوئن ۱۹۳۶، Gorki-10، روسیه.
کودکی / جوانی / فعالیتهای ادبی
گورکی در شهر نیژنی نووگورود (شهر گورکی کنونی) به دنیا آمد.
در یازده سالگی یتیم شد. مادربزرگش نگهداری او را عهدهدار شد تا اینکه در سال ۱۸۸۰ در سن ۱۲ سالگی از خانه گریخت. پس از اقدام ناموفق به خودکشی در ۱۸۸۷، به مدت پنج سال با پای پیاده به سفر در اطراف و اکناف امپراتوری روسیه پرداخت، شغلهای متنوعی را امتحان کرد و تجارب بسیاری اندوخت که بعدها دستمایهٔ وی در نویسندگی شدند.
سالها به عنوان روزنامهنگار و با نام مستعار یهودیل کلامیدا برای روزنامههای ایالتی مطلب مینوشت. استفاده از این نام، مقارن بود با زمانی که در تفلیس برای روزنامهٔ قفقاز کار میکرد. این نام در حقیقت منعکسکنندهٔ خشم خروشان و عزم او برای واگویی حقایق تلخ زندگی در روسیه بود.
نخستین کتاب گورکی (مقالات و داستانها) در سال ۱۸۹۸ با موجی از موفقیت روبهرو شد و حرفهٔ او به عنوان نویسنده نیز از همین نقطه شروع شد. گورکی که بیوقفه مینوشت به ادبیات بیشتر به عنوان کنشی سیاسی و اخلاقی نگاه میکرد که جهان را میتواند تغییر دهد و نه به مثابهٔ امری زیباییشناختی (گرچه وی به سختی بر روی سبک و فرم نیز کار میکرد).
او به توصیف زندگی قشرهای پاییندست، که در حاشیهٔ جامعه زندگی میکردند میپرداخت و میکوشید در لابهلای شرایط دشوار، وحشیانه و تحقیرآمیزِ زندگی، درخشش جرقههای انسانیت در این مردمان را تصویر کند.
هنریخ مان میگوید :
ماکسیم گورکی میدان ادبیات را وسیع کرد؛ راهها و افقهای تازهای به روی ادبیات جهانی گشود و موضوعهای جدید و خوانندگان تازه به ما داد.
او نمایندگان طبقهای را که پیشتر سخنی از آنان در ادبیات گفته نشده بود، در شمار قهرمانان داستانهای ادبی درآورد. ماکسیم گورکی پنج بار نامزد دریافت نوبل ادبیات شد.
گورکی تودههای وسیع زحمتکشان را به دوستان کتاب و ادبیات بدل ساخت و اگر نویسندگان امروز کاملا در قید هیئت حاکمه نیستند، این موفقیت را به نبوغ گورکی مرهوناند.
استفان زوایک در مورد او میگوید: ماکسیم گورکی! گویی ملت از میان تودهی عظیم و بی نام خود، شما را برگزیده و به سوی ما فرستاده است تا سیمای حقیقی و افکار و تمایلات نهانی او را برای ما شرح دهید.
اگر ما امروز اطلاعات بسیطی دربارهی ملت روس داریم، اگر آن ملت را دوست میداریم و به نیروی روحیش ایمان پیدا کردهایم، همه را مرهون شما هستیم.
آری، ماکسیم گورکی! پیش از همه و بیش از همه، این علم و اطلاع و ایمان را به شما مدیونیم و با حس عمیق سپاسگزاری دست شما را میفشاریم، جسم و خون گرم مردم روسیه را به واسطهی آن احساس میکنیم.
آوازهٔ گورکی به عنوان یگانه صدای ادبی فرودستترین قشر جامعه و به عنوان مدافع پرشور دگرگونی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی روسیه فراگیر شد.
در سال ۱۸۹۹ او آشکارا با جنبش نوپای سوسیال دموکرات مارکسیستی همکاری میکرد.
این ارتباط او را به چهرهٔ شناختهشدهای هم در میان قشر روشنفکر و هم در میان طبقهٔ کارگر تبدیل کرد.
ایمان به ارزش ذاتی نوع بشر جوهرهٔ آثار گورکی را تشکیل میداد. آثار او تصویری است مرکب از افرادی که از کرامت ذاتی خود آگاهند و سرشارند از انرژی و میل به تغییر و همچنین کسانی که در برابر شرایط تحقیرآمیز به زانو درآمدهاند. دستنوشته و نامههای او هر دو نمایانگر مردی ناآرام هستند که در تلاش است تا بر تقابل مدام ایمان و تردید، عشق به زندگی و بیزاری از فلاکت و فرومایگی دنیای انسانی، غلبه کند.
از آثار ماکسیم گورکی
در اعماق، مادر، بیست وشش مرد و یک دختر، آوای مرغ طوفان و دوران کودکی. استادان زندگی ، ولگردها و….
او با دو نویسندهٔ معروف روسی لئو تولستوی و آنتون چخوف در ارتباط بود و در خاطراتش به آنها اشاره کردهاست.
فعالیت های سیاسی
گورکی عضو فعال جنبش سوسیالدموکرات مارکسیستی بود و علناً با حکومت تزار مخالفت میکرد.
برای مدتی نیز با ولادیمیر لنین و الکساندر بوگدانف از شاخهٔ بلشویکی حزب همراه بود ولی بعدها به منتقد تند لنین تبدیل شد و او را شخصی توصیف نمود، بیش از حد جاهطلب، بیرحم و تشنهٔ قدرت که هیچ مخالفتی را برنمیتابید.
یکی از کسانی که او را میشناخت به یاد میآورد که چگونه چهرهٔ گورکی با شنیدن نام لنین ” تیره، سیاه و عبوس ” میشد.
گورکی نوشت لنین به همره تروتسکی ” با سم کثیف قدرت مسموم شدهاند” و حقوق افراد را قربانی رؤیاهای انقلاب میکنند.
لنین شیادی است که از شرف و زندگی پرولتاریا دریغ نمیکند. او تودهٔ مردم را نمیشناسد و هرگز با آنها زندگی نکردهاست.
گورکی لنین را با شیمیدانی مقایسه کرد که در آزمایشگاه مشغول آزمایش است با این تفاوت که شیمیدان روی مادهٔ بیجان برای بهتر کردن زندگی آزمایش میکند ولی سوژهٔ آزمایش لنین روی «جان زندهٔ مردم روسیه» است.
ضربهٔ دیگر به رابطهٔ گورکی و بلشویکها زمانی وارد شد که روزنامهٔ او (زندگی جدید) در دوران جنگ داخلی مورد سانسور بلشویکها قرار گرفت، گورکی در این دوران در سال ۱۹۱۸ رشته مقالات انتقادی منتشر کرد با نام افکار نابهنگام. (این مجموعه مقالات تا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اجازهٔ انتشار مجدد نیافتند).
گورکی میگفت ، لنین و همراهانش ارتکاب هر نوع جنایتی را مجاز میدانند نابودی آزادی بیان و بازداشتهای کور لنین را به ” یک شیاد خونسرد که از شرف و زندگی پرولتاریا نمیگذرد ” تبدیل کرده است.
گورکی در حدفاصل ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۸ عمدتاً در سورنتو، ایتالیا اقامت داشت. جایی که چندین رمان موفق به رشتهٔ تحریر درآورد.
بازگشت به روسیه
سالهای آخر
در سورنتو گورکی خودش را بیپول و گمنام یافت. او پس از ۱۹۲۹ چندین بار از اتحاد جماهیر شوروی دیدن کرد. در ۱۹۳۲ استالین از او دعوت کرد که برای همیشه به شوروی بازگردد، پیشنهادی که از سوی گورکی پذیرفته شد. بازگشت گورکی از ایتالیای فاشیستی پیروزی تبلیغاتی بزرگی برای اتحاد جماهیر شوروی بود. به او مدال لنین اعطا شد، در مسکو خانهای (که سابقاً به ثروتمندی به نام پاول ریابوشینسکی تعلق داشت و اکنون موزهٔ گورکی است) به او اهدا شد و همچنین اقامتگاهی در حومهٔ شهر.
یکی از خیاباهای مرکزی مسکو و همچنین شهر زادگاهش و بزرگترین هواگرد ثابتبال جهان در اواسط دههٔ ۱۹۳۰ (توپولف آنت-۲۰) به افتخار وی ماکسیم گورکی نامگذاری شدند.
گورکی بخش عمدهای از عمرش را هم در دوران تزاری و هم بعدها در دوران شوروی، در تبعید خارج از روسیه گذراند. در ۱۹۳۲ او با دعوت شخص استالین به اتحاد جماهیر شوروی بازگشت و در ژوئن ۱۹۳۶ در آنجا درگذشت.
✍شاهپور محمدی
منبع :
منابع مکتوب
سایت های معتبر