مریم رنجبری در پاسخ به اینکه مهمترین اقدام ما در زمینه گردشگری فرهنگی چه بوده به خبرنگار پایگاه خبری پایروس گفت: « به طور کلی میتوان گفت که شاخههای گردشگری مذهبی در کشور ما خیلی مورد توجه است و جزء زیرمجموعههای گردشگری فرهنگی هم هست که در این زمینه بسیار به آن توجه شده است. نمونۀ آن را همین روزها شاهدیم؛ مثلاً رفتن به زیارت امام حسین یعنی اربعین که این بهصورت گردشگری خروجی است. یا گردشگری ورودی مثلاً توجهی که در زمینههای مختلف از لحاظ تأسیسات گردشگری به شهر مشهد شده است، همۀ اینها به لحاظ بالا بردن و توجه ویژه به ورودیهای گردشگری در شهر مشهد است. یکی از همین زیرساختها اماکن رفاهی و اماکن اقامتی است که برای تمام ردههای مالی و اقتصادی در این شهر در نظر گرفته شده است. به نظر من مشهد تنها شهری است که برای اقشار گوناگون با درآمد مختلف، اماکن اقامتی در نظر گرفته شده و موجود است. در حالی که در سایر شهرها مثل شیراز که توریستی است به این مسئله توجه نشده است.»
رنجبری به موضوع آموزش در گردشگری فرهنگی اشاره کرد و افزود: «اگر قرار باشد که در زمینۀ گردشگری فرهنگی کاری اساسی انجام دهد، اولین کار از ابتدا آموزش است. یعنی باید به مردم و حتی به دانشآموزان از همان ابتدای سنین پایین باید آموزش داده شود که فرهنگ غنی کشور ما خیلی ارزشمند است و شناساندن این فرهنگ به دنیا باری است که نیاز است تا روی دوش تکتک افراد جامعه باشد. مردم باید بدانند با یک گردشگر بهخصوص گردشگر فرهنگی چطور برخورد کنند و هر کدام از تکتک افراد کشورمان یک سفیر فرهنگی بالقوه باشند. به اعتقاد من اگر این آموزش داده شود و اهمیت این مسئله و اولویت آن در نظر گرفته شود، گام بزرگی برداشته میشود.»
رنجبری عدم آشنایی با نحوه برخورد با توریست خارجی را مهم دانست و گفت: « متأسفانه مردم ما بهدلیل همین عدم آموزش، طوری با توریست خارجی برخورد میکنند که دچار افراط و تفریط میشوند. بهطور کلی توریست کسی است که وقتی وارد کشور میشود و ارزآوری دارد ولی متأسفانه ملت ما دچار افراط و تفریط میشوند یعنی گاهی آنچنان به قول معروف با روی باز با توریست برخورد میکنند که اصلاً اصولی نیست. مثلاً خدمات مجانی به او ارائه میدهند بهخاطر اینکه ذوقزده میشوند، البته این بد نیست یعنی فرهنگ ایرانی یک فرهنگ مهمانپذیر است ولی باید در درجه اول این را در نظر بگیریم که در تمام دنیا صنعت توریست یعنی ورود ارز به داخل کشور و این نکتۀ مهمی است. یعنی دقیقاً این را باید بدانند که توریستی که آمده دلیلی ندارد که ما با او بدرفتاری کنیم، با او خوشرفتاری کنیم ولی ارزش خدماتی را که داریم در نظر بگیریم. در ازای خدماتی که به او ارائه میشود (مثلاً جای خواب میدهند، غذا میدهند و…) ارز دریافت گردد و یا زمانی که یک لیدر بومی او را همراهی میکند، در ازای آن باید این ارزآوری هم در نظر گرفته شود. اصلاً میتوان این را بهعنوان یک شغل محلی در نظر گرفت. یا بالعکس هم شاهد بودیم؛ گاهی مردم توریستی را میبینند و فرضاً میگویند چون دلار همراهش است سرش را کلاه میگذارند! یا خدماتی را که ارائه میدهند چندین برابر بالاتر از حدی که لزوم دارد از او پول میگیرند. این موضوع مهم، به ساحت فرهنگی و آن شخصیت فرهنگی مردم ما خدشه وارد میکند. در واقع برخورد درست با توریست توازن اقتصادی به وجود میآورد.
برای همین باید آموزشها درست انجام شود و نباید با توریست مجانی برخورد کرد چون باری به اقتصاد جامعۀ محلی است. مثلاً در منطقۀ بومی که یک توریست میرود ناخودآگاه یک بار اقتصادی روی آن منطقه وارد میکند. مثلاً اگر منطقهای که توریستی باشد ناخودآگاه قیمتها بالا میرود وقتی که منطقهای از لحاظ ابعاد گردشگری شناخته شده باشد، همۀ اجناس گران میشود و به اصطلاح فروشندگان محلی به تدریج یک شیب گرانی روی اجناس میگذارند چون فکر میکنند این منطقه مورد توجه است و همیشه بازار دارد، غافل از اینکه این بار اقتصادی به دوش مردم محلی میافتد. یعنی توریست میآید و خرج میکند و بازدید انجام میدهد و میرود ولی این بار اقتصادی ناخودآگاه باقی میماند و تورم ریزی ایجاد میکند.
بنابراین، وقتی که آموزش داده شود، این بار اقتصادی به همراه رفتارهای درست اقتصادی (که اگر مردم محلی با یک توریست داشته باشند) جبران میشود. یعنی فرضاً یک تعادل و توازن اقتصادی به وجود میآید. یک شغل کوچک ایجاد میشود. لیدر کسب درآمد میکند و یا فردی خانهاش را بهصورت بومی در اختیار توریستها قرار میدهد و در این زمینه درآمدزایی ایجاد میشود. همه اینها مستلزم ایجاد یک آموزش درست است.»
مریم رنجبری وجود یک نهاد خاص را در خصوص آموزش برخورد با توریست مهم دانست و گفت: «این روزها شاهدیم که در سراسر کشور بومگردی خیلی رواج پیدا کرده و زیاد شده است اما به نظر من خیلی باری به هر جهت است، کانالیزه نیست. اگر یک سازمان یا نهادی باشد که بر اینها نظارت کار کند، به آنها آموزش دهد بسیار موفقتر خواهیم بود. توریستی که وارد منطقهای میشود ناچار است با هر قیمتی خدمات را بخرد ولی بعد که میرود و این تجربۀ سفرش را به دیگران انتقال میدهد و متوجه میشود که مثلاً پول زیادی پرداخت کرده است اصلاً صورت خوشی ندارد. این مردم محلی هستند که این تجربه را در ذهن این توریست بهصورت مثبت یا منفی بهجا میگذارند و مستلزم این است که توریست، تجربۀ مثبتی از مردم محلی داشته باشد و وقتی به کشور خودش برگشت این را به افراد دیگر انتقال بدهد. یعنی یک نفر که میرود ۱۰ نفر برگردند و این مستلزم آن تجربۀ خوبی هست که از آن منطقه بهدست آورده است. پس مردم ما باید در برخورد با توریست دچار افراط و تفریط نشوند.
خیلی از این شهرهای بزرگ جهان به مواردی شهرت دارند، مثلاً استانبول ترکیه به این معروف است که رانندگان تاکسی آنها بیانصاف هستند. حتی اگر یک زمانی آن کار رواج داشته یعنی همیشه سر توریست کلاه میگذاشتند و فرضاً برای یک مسیر کوتاه قیمت خیلی گزافی میگرفتند ممکن است الان به اینها آموزش داده شده یا بهتدریج یاد گرفتهاند که این کار را نکنند ولی این در ذهنها باقی مانده است که رانندگان تاکسی خوب برخورد نمیکنند یا مبلغ گزافی میگیرند.»
مریم رنجبری ورود توریست را با تغییر فرهنگ مرتبط دانست و اشاره کرد: «در هر حال باید با توریست درست برخورد شود و وقتی با توریست خوب و بهجا برخورد شود (یعنی نه در ارائه خدمات زیادهروی کنیم و نه اینکه خدمات را مفت ارائه بدهیم،) این خودش ارائهدهندۀ یک فرهنگ درستی است که در ذهن یک توریست میماند. یعنی یک جزء از فرهنگ ما را میفهمد که مثلاً فرهنگ این منطقه فرهنگ خوبی است و در حالی که مهماننواز هستند، درستکار هم هستند. با من خوب برخورد کردند، خدمات خوبی را ارائه دادهاند و قیمتها هم مناسب بود. از طرفی هم باری روی جامعۀ محلی نیست چون همان طور که میدانیم یکی از ابعاد منفی گردشگری و بار اقتصاد محلی را زیاد میکند، بار فرهنگی هم روی دوش جامعه دارد. جامعۀ بومی همیشه با ورود گردشگر به آن منطقه هم از لحاظ اقتصادی متضرر میشود یعنی باری روی دوش آنهاست و از نظر فرهنگی هم سنگین خواهد بود. یعنی بار فرهنگی یک جامعۀ بومی کاملاً زیاد میشود. چرا که فرهنگ دستنخورده و بکر یک جامعۀ محلی با ورود توریست کاملاً تکان میخورد و عوض میشود. بهتدریج در طی سالها، در طی نسلها به تدریج این فرهنگ تغییر میکند.
بهعنوان نمونه تا همین ۲۰ یا ۳۰ سال پیش در خیلی از این شهرهای مذهبی ورود فرد غیرچادری در منطقه خیلی به چشم میآمد. چون جامعۀ بومی چادر را بهعنوان حجاب برتر و سنتی انتخاب کرده بودند و به این مسئله خیلی اهمیت میدادند و حالا یک فردی که غیرچادری بود و با مانتو وارد شهر میشد، مورد توجه قرار میگرفت ولی رفتهرفته با ورود توریستها و گردشگران مختلف از خارج کشور که برای بازدیدهای مختلف وارد میشود ناخودآگاه این فرهنگ تغییر میکند.
پس، دگردیسی فرهنگ، تغییر فرهنگی در یک منطقۀ گردشگری اجتنابناپذیر است و از این لحاظ باری هم بر دوش جامعۀ محلی باقی خواهد گذاشت که حالا شاید چندان خوشایند آنها هم نباشد. بنابراین، این موارد نهتنها به جامعۀ بومی بلکه به گردشگران باید آموزش داده شود تا که وقتی وارد یک جامعۀ بومی و منطقۀ گردشگری میشوند توجه کنند که بزرگترین نکته، احترام به فرهنگ جامعۀ محلی هست. فرضاً شب محرم است و اینها رعایت کنند. چون برای جامعۀ محلی آن شبهای خاص خیلی مقدس است.
بنابراین، ما باید به روحیات فرهنگی و مذهبی جامعۀ محلی توجه کنیم. این اولین نکتهای است که در توسعۀ پایدار گردشگری باید در نظر بگیریم و همه اینها ابعاد توسعۀ پایدار گردشگری در یک منطقه است که به نظر من با آموزش میشود به این موارد رسید و به آنها توجه کرد.»